{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
implement
در واژهنامه ترجمیک
زمان جستجو: ۰.۰۰۲ هزارم ثانیه
درباره واژهنامه ترجمیک
۰
۰
[توسط مترجم]
[مدیریت]
اجرا
۰
۰
[توسط مترجم]
[علوم کامپیوتر]
پیاده سازی
۰
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی کامپیوتر]
پیاده سازی
۰
۰
[توسط مترجم]
[ریاضی]
اجرا؛ پیاده سازی
۰
۰
[توسط مترجم]
[مهندسی برق]
پیاده سازی
۰
۰
[توسط مترجم]
[علوم کامپیوتر]
پیاده سازی کردن
معنی implement, معنی هوحکثوثئف, معنی implement, معنی اصطلاح implement, معادل implement, implement چی میشه؟, implement یعنی چی؟, implement synonym, implement definition,
معنی calumnious
,
ترجمه calumnious
به فارسی,
معنی مچاله، مچاله کردن، از اطو انداختن
,
ترجمه مچاله، مچاله کردن، از اطو انداختن
به انگلیسی,
معنی بی فنر، بدون فنر، با فنر، مجهزنشده
,
ترجمه بی فنر، بدون فنر، با فنر، مجهزنشده
به انگلیسی,
معنی (yeksihw) ویسکی، مثل ویسکی، ویسکی خوردن
,
ترجمه (yeksihw) ویسکی، مثل ویسکی، ویسکی خوردن
به انگلیسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی